Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2535 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
splash screen
U
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
drags
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
dragged
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
post time
U
زمان شروع اسبدوانی
commencement of employment
U
زمان شروع اشتغال
initial setting time of concrete
U
زمان شروع گرفتن سیمان
early start
U
زودترین زمان شروع یک فعالیت
carriage return
U
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
responses
U
1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
response
U
1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
sailing date
U
تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
late time
U
زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
start off
U
شروع کردن شروع شدن
register
U
که حاوی آدرس شروع برنامه است
registering
U
که حاوی آدرس شروع برنامه است
registers
U
که حاوی آدرس شروع برنامه است
block time
U
زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
values
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
valuing
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
value
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
colds
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
executed
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executing
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
helo
U
پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
resumed
U
شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
aggregates
U
دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
aggregate
U
دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
resume
U
شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resumes
U
شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
resuming
U
شروع مجدد برنامه ازنقط های که ترک شده بود , بدون تغییرداده
narrative statement
U
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
fall back
U
شروع مجدد یک برنامه پس از رفع خطا از نقط های که توابع فراخوانده شده بودند
reset
U
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
warm start
U
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
resets
U
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
initiation
U
شروع کار شروع
recycling
U
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
clicks
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
recycle
U
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles
U
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
clicked
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
time
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
times
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
cycles
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
set up
U
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
initialize
U
تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
halt
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
right of begin
U
حق شروع
kick off
U
شروع
onset
U
شروع
beginning
U
شروع
openings
U
شروع
opening
U
شروع
beginnings
U
شروع
open fire
U
شروع
inchoation
U
شروع
incipience or ency
U
شروع
kick-off
<idiom>
U
شروع
get-go
<idiom>
U
شروع
Redo it. Do it over again.
U
از سر شروع کن
inception
U
شروع
to strike into
U
شروع کردن
put in hand
U
شروع کردن
trig
U
خط شروع مسابقه
firing line
U
خط شروع تیراندازی
beginning of message
U
شروع پیغام
beginning of message
U
شروع پیام
jump off
U
شروع حمله
beginning of negotiations
U
شروع مذاکره
initial
U
نقط ه شروع
starting block
U
سکوی شروع
rise and shine
U
شروع بیداری
initialed
U
نقط ه شروع
tee off
U
شروع کردن
initialing
U
نقط ه شروع
dozy
U
شروع به فسادکرده
doziest
U
شروع به فسادکرده
start element
U
عنصر شروع
dozier
U
شروع به فسادکرده
initialled
U
نقط ه شروع
jump off
U
شروع بحمله
start bit
U
بیت شروع
start key
کلید شروع
start of heading
U
شروع عنوان
start of taxt
U
شروع متن
initialling
U
نقط ه شروع
start signal
U
علامت شروع
initials
U
نقط ه شروع
start in
<idiom>
U
شروع کار
terminus a que
U
نقطه شروع
embark upon
U
شروع کردن
get off on the wrong foot
<idiom>
U
بد شروع کردن
scratch line
U
خط شروع مسابقه
attempting
U
شروع به جرم
take up
<idiom>
U
شروع کردن
touch off
<idiom>
U
شروع کاری
hash mark
U
خط شروع مسابقه
attempted theft
U
شروع به سرقت
line of departure
U
خط شروع حمله
lis mota
U
شروع دعوی
commence
U
شروع کردن
cold start
U
شروع سرد
commenced
U
شروع کردن
take up
<idiom>
U
شروع یک سرگرمی
take on
<idiom>
U
شروع به همکاری
get one's feet wet
<idiom>
U
شروع کردن
get the ball rolling
<idiom>
U
شروع چیزی
embark
U
شروع کردن
embarked
U
شروع کردن
embarking
U
شروع کردن
embarks
U
شروع کردن
here goes nothing
<idiom>
U
آماده شروع
kick off
<idiom>
U
شروع کردن
set about
<idiom>
U
شروع کردن
headstart
U
امتیاز در شروع
come to
<idiom>
U
شروع کاری
commences
U
شروع کردن
commencing
U
شروع کردن
zero
U
محل شروع
zeroes
U
محل شروع
streek
U
شروع کردن
zeros
U
محل شروع
commencer
U
شروع کننده
warm start
U
شروع گرم
attempts
U
شروع به جرم
shove off
<idiom>
U
شروع ،ترک
attempted
U
شروع به جرم
starting platform
U
سکوی شروع
starting gate
U
دروازه شروع
germinating
U
شروع به رشدکردن
germinates
U
شروع به رشدکردن
burgeon
U
شروع برشدکردن
burgeoned
U
شروع برشدکردن
restart
U
شروع دوباره
restart
U
شروع مجدد
kick off
U
شروع حمله
launch an attack
U
شروع حمله
burgeoning
U
شروع برشدکردن
burgeons
U
شروع برشدکردن
germinate
U
شروع به رشدکردن
germinated
U
شروع به رشدکردن
attempt
U
شروع به جرم
proceed with deliberations
U
شروع مذاکرات
values
U
نقط ه شروع
set out
U
شروع بکارکردن
alphas
U
اغاز شروع
origins
U
نقطه شروع
sorties
U
شروع حرکت
set in
U
شروع کردن
initial point
U
نقطه شروع
resumption
U
تجدید شروع
value
U
نقط ه شروع
incipit
U
شروع و اغاز
starters
U
شروع کننده
sortie
U
شروع حرکت
alpha
U
اغاز شروع
starter
U
شروع کننده
valuing
U
نقط ه شروع
splash line
U
خط شروع غواصی
outbreaks
U
شروع حادثه
outbreak
U
شروع حادثه
began
U
شروع کرده
origin
U
نقطه شروع
to start from the beginning
[to start afresh]
U
از آغاز شروع کردن
start
U
آغاز
[ابتدا]
[شروع]
to break into a run
U
شروع کردن به دویدن
dig in
<idiom>
U
شروع به خوردن کردن
thrust line
U
خط شروع حمله ناگهانی
gate
U
دروازه شروع اسکی
d day
U
روز شروع عملیات
gates
U
دروازه شروع اسکی
get in on the ground floor
<idiom>
U
ازابتدا شروع کردن
postponemnet of inception
U
تعویق شروع کار
redid
U
شروع مجدد از ابتدا
tune up
U
شروع باواز کردن
to start
U
شروع کردن به دویدن
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
attempted murder
U
شروع به قتل عمد
Recent search history
Forum search
1
time is prceious it has great
1
In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
3
service times
3
service times
3
service times
2
برنامه استخر
2
برنامه استخر
1
ترجمه whats App
1
A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
1
An evaluation is an assessment, as systematic and impartial as possible, of a project, program or policy. It focuses on expected and achieved accomplishments
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com